خاطره:تهیّه صورت وضعیّت یک پروژه. بخش ۳

در بخش ۲ مطرح شد که در شرکت جدید تا ساعت دو بعد از نیمه شب مذاکره کردیم و نهایتاً قراردادی برای تهیّه صورت وضعیّت پروژه ای که ایشان در تبریز گرفته بودند و مدتّی بود که کار می کردند، تنظیم کردیم. فردای همان روز همراه مدیر عامل شرکت عازم تبریز شدیم. آن روزها هنوز افراد برای وقت و زمان یکدیگر ارزش قائل بودند و مدیران هم روش متفاوتی نسبت به حال داشتند، اوّلاً وقتی با یکی قرار می گذاشتند و کسی را به دفترشان دعوت می کردند، راس ساعت مقرر از آن فرد پذیرایی می کردند و شخص دعوت شده را پشت در اطاق خود منتظر نگاه نمی داشتند، چنین کاری بی ادبی محسوب می شد. دوّماً اگر کاری را به کسی واگذار می کردند یا شخصی را پی کاری می فرستادند، آن کار را برای آن فرد کاملاً توضیح می دادند و برنامه کارش را به صورت واضح برایش تشریح می کردند، تا سر گردان نماند. به همین ترتیب آن مدیر عامل هم که فرد با سواد و خبره در کار خود بود شخصاً همراه با من به پروژه آمد و کلّ پروژه را به من نشان داد. حتی با وجود اینکه رییس کارگاه متشخصی داشت هم این کار را خودش انجام داد.

ایشان که شخص آگاهی بودند، وقت گذاشته و نقشه های پروژه را علی رقم زیاد بودن تعدادشان مطالعه کرده و به نقشه ها تسلّط کامل داشتند. همین طور در مورد کارگاه هم کاملاً به کار احاطه داشتند. در ادامه همانطور که پروژه را به من معرفی می کردند به فونداسیون های پیچیده ی پروژه اشاره کردند و آنها را نیز به من نشان دادند. من هم خونسرد به حرف های ایشان گوش می دادم.  ولی نمی دانم از این حالت من چه برداشتی کردند که یک دفعه با حالت خاصّی و تقریباً به حالت تحکّم پرسیدند متوجّه می شوید؟ من باز با خونسردی جواب مثبت به ایشان دادم.

بعد از معرّفی پروژه و تحویل اطاق کار، بلافاصله دست به کار شدم و به متره کارهای انجام شده از اوّل پروژه تا آن زمان پرداختم. با وجود اینکه تعداد ساختمانها زیاد و متنوّع بود موفق شدم در مدّت سیزده روز کلیّه کار کرد تا آن زمان را محاسبه نموده و صورت وضعیت را تکمیل کنم و تحویل مهندس ناظر بدهم. پس از تکمیل و تحویل صورت وضعیّت به دستگاه نظارت، بدون فوت وقت عازم تهران شدم. به شرکت قبلی مراجعه کرده و آنها را در جریان وضعیّت خود قرار دادم. قرار گذاشتیم که من به کارگاه های بندر عبّاس و جیرفت بروم و حساب و کتاب خودم را در آنجا روشن نموده و تسویه نمایم. من نیز پس از انجام مراحل کار از آن شرکت خداحافظی کردم.

خاطره: تهیّه صورت وضعیت، یک پروژه. بخش 2
خاطره: تهیّه صورت وضعیّت یک پروژه. بخش 4
Facebooktwitterlinkedinmail

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *