خاطره: محاسبه ضرر و زیان یک پروژه قسمت چهارم

چنانچه توضیح دادم جلسه ای که درخدمت مدیر عامل تشکیل شد، نامه ای به کارفرما نوشته شد و کوچکترین توجّهی هم به گزارش من نشد. فردای همان روز به درخواست جناب معاون فنّی پیش ایشان رفتم.

دیدم گزارش مرا (که بنا به برنامه ریزی ایشان با عجله و با زبان روزه و در عین بی خوابی شب قبل تنظیم شده بود) مانند یک معلّم انشاء غلط گیری کرده اند! و با دستور زبان نامناسبی خطاب به من گفتند: این چه نامه ای است که نوشتی. همه اش غلط است و اگر ما این نامه را به کار فرما می فرستادیم آبرویمان می رفت! حرفهایشان آنقدر نامفهوم و توهین آمیز و رفتارشان توام با بی ادبی بود که من که در طول عمر خود با چنین برخورد نامناسبی مواجه نشده بودم، کاملاً گیج شده و به هیچوجه نمی توانستم رفتارشان را تجزیه تحلیل کرده و بفهمم. توهین هایی که ایشان به من کردند غیر قابل تصوّر بود. من در آن موقعیت احساس کردم با انسانی مواجهم که کنترل روانی خود را کاملاً از دست داده و به هیچوجه قابل مذاکره نیست لذا هیچگونه عکس العملی از خودم نشان ندادم. جالب است که درست در اوج بیانات توهین آمیز ایشان مدیر پروژه که جوان فوق العاده بانزاکت و با شخصیّت بودند وارد اتاق شدند، و وقتی حرف های ایشان را شنیدند بسیار متعجّب شده و خواستند مداخله کنند که جناب معاون فنی با ایما و اشاره به مدیر پروژه حالی کردند که وارد بحث نشوند! دیگر کاملاً مشخص بود که نمایشی در حال اجراست و همه چیز از قبل برنامه ریزی شده بود. من هم که دقیقاً شاهد انتقال پیام ایشان بودم هیچ نگفتم تا همه ی توهین هایشان انجام شود. در آخر هم گفتند من و فلانی راه خودمان را می رویم ( منظور از فلانی رییس دفتر فنّی شرکت بود ) و تو هم راه خودت را برو. این حرف آخرشان برایم حتی از توهین ها هم عجیب تر بود! باخود گفتم چه به سر این آدم آمده که مثل آدم های عقل از دست داده حرف می زند و رفتار می کند! کاملاً مسلّم بود که من اصلاً نامه برای کارفرما ننوشته بودم بلکه یک گزارش تنظیم کرده بودم. و من فرق گزارش و نامه را خوب می فهمیدم. از طرف دگر راهی که من می رفتم راه قراردادی بود که با آن جناب بسته بودم، و طبق قرارداد فی ما بین عمل می کردم، پس راه دیگری در بین نبود که “راه خودم را بروم”. این سئوال برایم پیش آمد که اصلاً چرا از من دعوت کرده بودند که ضرر وزیان پروژه رامحاسبه نمایم. من کار خلافی نکرده بودم که مستحقّ چنین برخوردی باشم. از طرف دیگر جناب معاون حکم فرزند مرا داشتند و با فرض سلامت روح و روان، اصلاً حقّ چنین رفتاری را  با من نداشتند، حتّی اگر خلافی هم مرتکب شده بودم. ولی متأسفّانه در آن موقعیّت به نظر می رسید که  ایشان سلامت روانی خود را به کلّی از دست داده اند.

از قرار معلوم؛  آقایان پس از صرف مدت زمان زیاد (و با توجّه به سوابق برجسته ای که داشتند) تنها موفّق به محاسبه دو میلیارد تومان ضرر و زیان پروژه شده بودند در حالی که من در مدّت خیلی کوتاهی مبلغ ۱۲ میلیارد تومان ضرر و زیان محاسبه کردم. این مسئله برایشان غیر قابل هضم و تحمّل شده بود. با توجّه به این که جناب معاون از جمله فارغ التحصیل های رتبه بالای دانشگاه صنعتی شریف بودند و شخصیّت جالب و دوست داشتنی هم داشتند، متأسفّانهاز قرارمعلوم محاسبات من لطمه شدیدی به شخصیّت و موقعیّت شغلی ایشان وارد کرده بود. در آن زمان ایشان دوتا پست اداری در آن شرکت داشتند، معاونت فنّی شرکت و مسئولیبت ماشین آلات شرکت بودند. ولی به هر صورت من شخصاً تقصیری نداشتم.    ناتمام.

خاطره محاسبه ضرر و زیان یک پروژه قسمت سوّم
خاطره: محاسبه ضرر و زیان یک پروژه. قسمت پنجم و خاتمه
Facebooktwitterlinkedinmail

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *