مدیریّت از دیدگاه شخصی؛ بخش ۶٫ مدیریّت بدن قسمت سوّم

بانام و یاد خدا و برای خدا
پندار نیک + گفتار نیک + کردار نیک = زندگی نیک
مدیریّت بدن قسمت سوّم

همانطوریکه در قسمت های قبل مطرح گردید؛ بدن ما به طور خودکار یک نوع مدیریت خیلی قدرتمندی دارد؛ ازقبیل برنامه برای خودش و مصرّ بودن بر اجرای آن، و برای اجرای برنامه های خود اخطار های لازم را به ما می دهد. و در مقابل عدم توجّه ما به اخطار هایش و یا همراهی نکردن ما با برنامه های بدن خود، بدن عکس العمل به موقع خودرا عملی می سازد.

بدن ما برای هر موردی برنامه خودش را دارد؛ بطور مثال برای تأمین غذای مورد نیاز خود برنامه کاملاً منظّمی دارد که اگر به آن برنامه توجّه شود سلامتی و شادابی ما فراهم می گردد، که متأسفانه امروزه کمتر به این برنامه بدن توجّه می شود.

فقط در بیمارستان ها و آرتش، طبق برنامه بدن غذا سرو می شود. ولی درجامعه توجّهی به آن نمی شود، و اکثریّت مردم به ساعاتی که باید در آن ساعت غذا بخورند توجّهی نمی کنند.

همانطور که مطرح می گردد در زمان خوردن غذا بدن یک سری آنزیم هائی به معده ترشّح می کند که هر کدام از این آنزیم ها وظیفه خاص خودرا دارند، بعضی از این آنزیم ها باکتری های مضرّ، که توسط غذا به معده وارد می شوند، بلافاصله از بین می برند، و بعضی دیگر وظیفه هضم غذا را به عهده دارند، و یکی دیگر از این آنزیم ها وظیفه جذب غذارا انجام می دهد که  از قرار معلوم این آنزیم در ساعت معیّن شروع به ترشّح نموده و در ساعت معیّن ترشّح آن قطع می گردد. در صورتیکه خارج از زمان ترشّح این آنزیم غذا میل شود بدن از بهره برداری این آنزیم محروم می گردد. به طور مثال این آنزیم در ساعت ۱۲ ظهر شروع به ترشّح می نماید و در ساعت یک بعد از ظهر ترشح آن قطع می گردد، خواه در این زمان غذا خورده شود و یا خورده نشود.

در این زمینه من خودم شخصاً تجربه ای دارم که بد نیست در اینجا مطرح نمایم؛ زمانی تاحدود زیادی ضعیف شده بودم عملاً چندان مریضی خاصّی نداشتم و غذا هم خوب می خوردم ولی احساس می کردم که ضعیفی من بر طرف نمی گردد، خیلی با خودم فکر کردم که دلیل این حالت چه چیزی می تواند باشد؟ پس از مدتّی فکر کردن یک دفعه متوجّه شدم که؛ درست است که من خوب غذا می خورم ولی متأسفّانه غذا را بی موقع می خورم، لذا بلافاصله سعی کردم برنامه غذائی خودم را با برنامه غذائی بدن تطبیق نمایم، و در نتیجه مشگل ضعف من در مدتی کوتاه تا حدودی بر طرف گردید، و از آن به بعد سعی میکنم به برنامه غذائی و سایر برنامه های بدن خود توجّه نمایم.

جالب توجّه است که بدن ما برای بی توجّهی ها و بی اعتنائی های ما نسبت به برنامه ها و اخطارهای خود، مدیریّت خاص خودش را دارد. و سعی می کند نیاز های خود را به هر نحوی که شده تأمین نماید، ولی وقتی این بی توجّهی های ما بیش از اندازه می شود، سیستم تغذیه بدن از خود مایه می گذارد که در نهایت باعث ضعف شده و فرصت برای فعالیّت باکتری ها و میکرب های مضرّ موجود در بدن پیدا شده و آنها شروع به فعالیّت نموده و باعث مریضی می گردند. در ابن موقع است که ما به ناچار به دارو پناه می بریم که متأسفانه همین دارو ها بیشتر باعث ضعیف شدن بدن ما می گردند. در صورتیکه  اگر ما طبق برنامه بدن خود با آن همراه گردیم و به موقع بخوریم و به موقع بخوابیم و به اخطارهای بدن خود توجّه نمائیم، هرگز بدن ضعیف نشده و مریض هم نمی شویم.

اگر به سیستم مدیریتی بدن خود توجّه کنیم متوجّه می شویم که همیشه بدن اخطار خودش را می کند وقتی ما به اخطار آن توجّه نمی کنیم، به نوعی از ما قطع امید کرده و به فکر راههای دیگر می افتد، به طوریکه ما هم بصورت ناخود آگاه متوجّه این مطلب می شویم، بطور مثال وقتی بدن نیاز به غذا دارد با اخطار گرسنگی در خواست غذا می کند، در صورتیکه ما به درخواست بدن توجّه نکرده و غذا نخوریم، بدن دیگر اصرار نمی کند، بلکه به نوعی از ما قطع امید می کند. در این موقع است که ما دیگر احساس گرسنگی نمی کنیم و به اصطلاح می گوئیم که اشتهایم کور شده، و آذری زبان ها به نوع دیگری این مطلب را ادا میکنند و می گویند اشتهایم قهر کرده؛ ( میلیم کوسوبدی)، یا میلم قهر کرد؛ (میلیم کوسدی).

در مورد خواب و زمان خواب هم موارد فوق صادق می باشد، همانطوریکه بدن برای غذای خود برنامه دقیقی دارد در مورد خواب هم عیناً برنامه کاملاً دقیقی دارد، که متأسفانه امروزه خیلی کمتر به این موضوع توجّه می شود، مگر در بیمارستان ها و آرتش.

ساعت نه ونیم تا ساعت ده ونیم بعد از ظهر وقت ساعت خواب بدن می باشد، و اگر توجّه بکنیم می بینیم که در این ساعت اکثر مردم حالت خواب آلودگی داشته و اغلب دهان دره  می کنند. وقتی خوابمان می آید و نمی خوابیم، باز هم می گوئیم  خوابمان پرید، که در زبان آذری هم گفته می شود؛  خوابم فرار کرد؛ (یوخوم قاشدی).

با بدن خود مهربان باشیم و سعی کنیم با آن همراه باشیم و به اخطار هایش توجّه نماییم، تا سالم بمانیم و از زندگی لذّت ببریم. و نیازی به دارو مواد مخدر پیدا نکنیم. ( ادامه دارد)

مدیریّت از دیدگاه شخصی؛ بخش 5 مدیریّت بدن خود قسمت دوّم
مدیریت از دیدگاه شخصی؛ بخش 7، مدیریّت بدن؛ قسمت چهارم
Facebooktwitterlinkedinmail

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *