اعتماد به نفس و شناخت خویش

آیا ما می دانیم و می توانیم ؟ یا اینکه بر اساس تلقینی که درجامعه می شود که نمیدانید و نمی توانید، واقعاً نمیدانیم و نمی توانیم ؟ من شخصاً اعتقاد دارم که همه میدانند و میتوانند، من و شما و همه ، هم میدانیم و هم میتوانیم، منتها بایستی این را باور داشته باشیم و با اعتقاد کامل به این موضوع، فکرخود را به کار بیاندازیم .

آیا واقعاً این طوری هست که ما نمیدانم و نمیتوانیم؟ نه هرگز اینطور نیست. ما هم میدانیم و هم میتوانیم. به طور کلّی افرادی که به این موضوع پی بردند و فهمیدند که هم میدانند و هم میتوانند، توانستند این مسئله را ثابت کنند. از قبیل دانشمندان ، مخترعین ، مکتشفین و هنرمندان ،مانند ادیسون، انشتین ، بوهر ، هایزن برگ وهزاران دانشمند دیگر.

آن دانشمندان و مخترعین و هنرمندان آدم های خاصّی نبودند. همه آنها مثل ما بودند به طوریکه اکثراً به علّت “نتوانستن” از مدرسه اخراج شده بودند، آن نتوانستنی که به قضاوت دیگران بوده است و دیگران بودند که به آنها می گفتند که شما نمیدانید و نمیتوانید، ولی آنها خودشان نظر دیگری داشتند و خودشان میدانستند که هم میدانند و هم میتوانند. و به خودشان اطمینان داشتند و هرگز به  قول دکتر دیباک چوپرا در کتابش (ذهن بی انتها وجسم پردوام ) تحت تأثیر هیپنوتیزم جمعی جامعه قرار نگرفتند و توانستند ثابت کنند که هم میدانند و هم میتوانند.

ما هم اگر این اعتماد به نفس را به دست آوریم و به خودمان ایمان واطمینان داشته باشیم ، هم میدانیم و هم میتوانیم. منتهی باید بخواهیم وپشتکار داشته و تلاش نمائیم.

“دانستن” مطلبی است که همه میتوانند در اختیار داشته باشند.یعنی در حقیقت همه می دانند منتهی مسئله این است که در درجه اوّل به این امر اعتقاد داشته باشیم و در درجه دوّم به آن فکر کنیم . و توجّه داشته باشیم که هیچکدام از علوم موجود، به صورت کتابی از آسمان نازل نشده است. به جز کتابهای مذهبی که آنها هم اکثراً از علوم حرف نمی زنند. کلیّه علوم مانند فیزیک، ریاضی ، شیمی ، علوم پزشکی ، زیست شناسی و غیره، همه بدون استثنا توسّط انسان ها کشف و نوشته شده اند. و به تدریج توسّط دیگران تکمیل گردیده و به صورت امروزی در آمده اند. و باز هم روز بروز تکمیل تر می گردند.  اولّین فردی که پایه یک علمی را گذاشته، آنرا در هیچ مدرسه و دانشگاهی یاد نگرفته  است ولی با داشتن اعتقاد به دانائی خود فکر کرده و به آن رسیده است.

در اینجا شاید این سئوال پیش آید که حالا که ما میدانیم و می توانیم چه نیازی به خواندن کتاب و یاد گرفتن داریم؟ اگر باور کنیم که میدانیم و می توانیم جواب این سئوال را نیز میدانیم. یکی از آن جوابها  اینست که برای یافتن و کشف کردن هر مطلبی بایستی کلّی وقت گذاشت و فکر کرد تا آن مطلب را کشف کرد درصورتیکه پیش از ما دیگران این کار را انجام داده اند. ما به جای اتلاف وقت و فکر کردن درباره چیزی که قبلاً انجام شده است، بهتر است آن را بخوانیم و یاد بگیریم و برای تکمیل آن زمان بگذاریم. یا به درست یا غلط بودن آن مطالب فکر بکنیم. ضمناً بامطالعه وخواندن برای تفکّر کردن، هدایت می شویم.

توضیح : دکتر دیباک چوپرا درکتاب ذهن بی انتها و جسم پردوام ،در رابطه با “پیری” این اعتقاد را دارد که پیری الزامی نیست که با بالارفتن سن شناسنامه ای، انسان پیر می شود. بلکه در نتیجه (هیپنوتیزم  شرطی شدن اجتماعی ) ما پذیرفته ایم که با بالا رفتن سن پیر می شویم ولی حقیقت اینطور نیست.

چرا نماز می خوانم و دلایل آن چیست. بخش اوّل
Facebooktwitterlinkedinmail

  1 comment for “اعتماد به نفس و شناخت خویش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *